آيلين عسلي وپايان مرخصي شش ماهه مامان زهرا
به نام خالق زيبايي بله به همين زودي و واقعا چشم برهم زدني شش ماه شب و روز ثانيه به ثانيه با عزيز دلم گذراندن در حالي به اتمام رسيدن بود و من مونده بودم با يك عالمه نگراني و اظطراب . از طرفي شغل خوبي داشتم ، از همكاران و محيط كاري راضي بودم براي رسيدن به اينجا تلاش كرده بودم و از طرفي تحمل دوري چند ساعته از آيلين واقعا اذيتم مي كرد و وقتي بهش فكر مي كردم اشكهام گوله گوله مي ريخت به قول بابا صادق انگار چاقو زير گلوش گذاشتن و يا مجبور كه بره سر كار چون همسرم تمام اختيار اين كار رو به خودم واگذار كرده بود و اين كار منو سنگين تر كرده بود منزل ما از وقتي كه آيلين خانم رو مثل يه ماهي كوچولو تو شكمم حمل مي كردم به طبقه اول خانه پدر ...
نویسنده :
مامان آیلین
12:03